قاتل سریالی مرتضی جوکار

قاتل کازرون مرتضی جوکار

قاتل سریالی مرتضی جوکار

در این خبر آشنا میشوید با: قاتل سریالی مرتضی جوکار، خشم مرتضی از کودکی، داستان جنایت از زبان مرتضی، جزئیات قتل ها از زبان مرتضی، قتل هاشم توسط مرتضی جوکار، تشکیل باند خلافکار توسط مرتضی جوکار، سرقت مسلحانه قاتل سریالی مرتضی جوکار. تا پایان خبر با ما همراه باشید.

خشم مرتضی از کودکی

در سال 62 پسری در منطقه کنارتخته کازرون به همراه پدر، مادر و پنج برادر خود زندگی می کرد که به خاطر قتل ها و درگیری های طایفه ای پدر خود را از دست میدهد و تراژدی تلخی را رقم میزند.

پدر این خانواده یک تک تیرانداز حرفه ای بود که در باندهای راهزن و قاچاق مواد و اسلحه به سرپرستی شخصی به اسم هاشم کار میکرد.

کشته شدن پدر خانواده آتش خشم و انتقام را در دل بچه هایش بخصوص بچه کوچکتر یعنی مرتضی روشن می کند، و این واقعه  تلخ برای همیشه در ذهن آن ها ماندگار می شود تا اینکه سعی میکنند قاتل یا قاتلین پدرشان را شناسایی، و به سزای اعمالشان برسانند.

قاتل کازرون مرتضی جوکار

پوست شیر

جهت گوش دادن به اپیزد بیست و چهار پادکست جنایی دادپویان یعنی پوست شیر، میتوانید به لینک زیر مراجعه کرده تا با روایت کامل این داستان آشنا شوید.

داستان این جنایات از زبان مرتضی

۵ ساله بودم که دو نفر به منزل ما آمده و پدرم را با خود بردند. آن زمان در حیات مشغول بازی کردن بودم و صحنه ‌ای که پدرم یک خرما از درخت حیاطمان چید و رفت را هیچ وقت فراموش نمی‌‌کنم. وی افزود: پدرم آن روز که با آن دو نفر رفت دیگر برنگشت از این مساله به شدت ناراحت بودم چرا که با رفتن پدرم مشکلاتمان زیاد شد.

مادرم نمی‌‌توانست مخارج ما را تامین کند به همین دلیلی‌ خیلی‌ زود ترک تحصیل کردم. وی گفت زمان و سال های بعد در کازرون و کنارتخته بسیار زیاد تلاش کردم و با تشکیل پرونده های قضایی می خواستم خون پدرم پایمال نشود اما بضاعت چندانی نداشتیم و نتوانستیم گفته های خود را اثبات کنیم، ما میدانستیم که فردی به نام ماشالله به دستور هاشم (همان رئیس این باند قاچاقچی که پدر مرتضی برایش کار میکرد)

پدر مارا به قتل رسانده زیرا فردای همان روز ماشالله خودش به خانه ما آمد و اعتراف کرد که پدر مارا کشته و کسی که این دستور را داده بود هاشم بوده است ولی هاشم این موضوع را رد کرده و به گفته هاشم ماشالله به خاطر مصرف مواد های توهم زا خزعبلات میگوید و همچین چیزی صحت ندارد ولی همانطور که گفتم به خاطر نفوذ زیادی که این افراد در مراکز قضایی کازرون داشتند ما نتوانستیم کاری کنیم پس برای همین از سن ۱۶ سالگی تصمیم گرفتم خودم عدالت را اجرا و انتقام خون پدرم را بگیرم.

پس آن شروع کردم به یادگیری تیراندازی و اطلاعات زیادی را درباره هاشم و اطرافیان آن به دست آوردم و چندین مخبر در بین افراد هاشم استخدام کرد تنها راهی‌ که برای انتقامجویی وجود داشت این بود که نوچه‌های او را بکشم تا به هدف اصلی‌‌ام برسم. به همین دلیل افرادی که اطراف او بودند را کشتم تا توانستم به هدفم برسم.

جزئیات قتل ها از زبان مرتضی

پس از مرگ پدرم، با زجر و بدبختي بزرگ شديم. هميشه از خدا می خواستم من را به سنی برساند كه بتوانم انتقام پدرم و اهالی را از «هاشم» و اطرافيانش بگيرم. به همين خاطر از سال 84 زمانی كه 21 سال داشتم، انتقامم را آغاز کردم با شناسايی عاملان قتل پدرم و جمع‌ آوری اطلاعات لازم از همدستانشان، چند اسلحه خريدم.

نخستين قربانی‌ام «ماشاءالله» بود، مردی كه پدرم را كشت. او از اشرار منطقه بود كه مرتكب جنايت‌های هولناكی در منطقه شده و اهالی از او به شدت ترس و وحشت داشتند.

نقشه قتل او را تير سال 85 طراحی كردم. از آنجا كه می‌دانستم او مرد خطرناكی است و چنانچه اشتباه كوچكی می‌كردم، سريع متوجه ماجرا می‌شد و مرا می‌كشت، چهار شب به صورت مخفیانه خانه‌ اش را تحت نظر گرفتم تا این كه فرصت مناسبی برای اجرای نقشه به دست آمد. سرانجام نیمه شب مورد نظر، زمانی كه ماشاءالله در خانه تنها بود، از بالای دیوار خودم را به حیاط رسانده و او را در خواب به رگبار بستم.

پس از قتل، مدت‌ها مخفی بودم چرا كه می‌دانستم «هاشم» و همدستانش دنبالم هستند. با این حال به فكر كشتن دومین طعمه ‌ام بودم. به همین خاطر«حسن» را مهرماه 85 در محل نگهداری احشام با شلیک گلوله كشتم.

مرتضی درباره انگیزه قتل «حسن» نیز گفت: پدر وی چند سال قبل خانواده‌ام را حسابی اذیت كرده بود. بنابراین همیشه دنبال راهی برای انتقام بودم. به همین خاطر تصمیم گرفتم پسرش را بكشم تا داغدار شود. طبق نقشه از اوایل مهر 85، «حسن» را به صورت نامحسوس زیر نظر گرفته و در موقعیتی مناسب او را با شلیک ‌های پی در پی از پا درآوردم.

«مرتضی» در سومین جنایت پسر جوانی به نام «فرهاد» را از پا درآورد. او در جریان بازجویی‌ها گفت فقط از قتل «فرهاد» پشیمان است: نمی‌خواستم او را بكشم و مرگش اتفاقی بود.

او در تشریح این جنایت اظهار كرد: اسفند سال 85، یكی از دوستانم سراغم آمد و گفت: پسر جوانی به نام «فرهاد» برای دخترها مزاحمت ایجاد می‌كند بنابراین می‌خواست از «فرهاد» انتقام بگیرد.

روز حادثه قرار بود من رانندگی كنم و او به سوی پای پسر جوان شلیک كند. بنابراین پس از كمین و مشاهده «فرهاد» كه سوار موتوسیكلت بود به تعقیب‌اش پرداختیم. وقتی اسلحه را به دوستم دادم و نتوانست شلیک كند. خودم تصمیم به شلیک گرفتم. بنابراین پای «فرهاد» را نشانه گرفتم اما زمانی كه قصد شلیک داشتم چرخ ماشین داخل چاله‌ای افتاد كه گلوله ناخواسته به قلبش خورد. به هیچ‌ عنوان قصد كشتن او را نداشتم و به همین دلیل وقتی از مرگش باخبر شدم خیلی گریه كردم.»

عامل قتل ها و جنایت های سریالی كازرون آذر سال 87 نیز داوود و شهاب را با شلیک‌های مرگبار كشت. این در حالی است كه تاكنون اجساد آنها كشف نشده است. مرتضی با قبول اتهام این دو جنایت گفت: وقتی از طریق خبرچین‌هایم متوجه شدم «داوود» و «شهاب» مامور قتلم شده‌اند چاره‌ای جز پیشدستی ندیدم. آنها براساس نقشه می‌خواستند مرا به منطقه‌ای خلوت ببرند و بكشند. روز حادثه با اطلاع از این ماجرا سوار موتورشان شدم. اما پس از رسیدن به منطقه‌ای بیابانی، آنها را در یک لحظه غافلگیر كرده و كشتم. بعد هم اجسادشان را دفن كردم.

به دلیل این‌ كه یكی از دوستانم شاهد این ماجرا بود ترسیدم اگر دستگیر شود ماجرا را فاش كند. به همین خاطر دو روز بعد اجساد را از خاک بیرون كشیده و در محل دیگری خاک كردم.»

مرتضی ادامه داد: «ششمین قربانی‌ ام رضا اهل یكی از روستاهای اطراف كنارتخته بود.سال‌ها قبل خانواده من برای یكی از پسران خانواده به آن روستا رفته و دختری را خواستگاری می‌كنند، اما رضا، معتمد محل به پدر دختر پیشنهاد می‌دهد كه با این خانواده وصلت نكنند، اما پدر عروس كه مرد ساده‌ای بود، من و برادرانم را از گفته‌های رضا با خبر كرد و همین مسئله نیز كینه عمیقی در ما ایجاد ایجاد كرد.

سرانجام هم رضا در یک نخلستان با نارنجک و رگبار گلوله كشتم پس از این قتل تا مدت‌ها مرتكب جنایت دیگری نشدم تا این‌ كه شریف برادر داوود سراغم آمد و گفت: «می‌دانم شهاب و داوود را تو كشته ‌ای به همین دلیل انتقامشان را خواهم گرفت.» با شنیدن تهدیدهای «شریف» مجبور شدم نام او را هم در فهرست سیاهم قرار دهم. اواسط شهریور امسال نیز «شریف» را در سوپرماركتی در حوالی میدان معلم كنار تخته شناسایی كرده و او را به رگبار بستم. «شریف» با شلیک 15 گلوله كشته شد و دو نفر دیگر به نام‌های «منصور» و «عبادالله» نیز مجروح شدند.»

پوست شیر

جهت گوش دادن به اپیزد بیست و چهار پادکست جنایی دادپویان یعنی پوست شیر، میتوانید به لینک زیر مراجعه کرده تا با روایت کامل این داستان آشنا شوید.

قتل هاشم توسط مرتضی جوکار

«مرتضی» سرانجام چهاردهم مهر سراغ «هاشم» رفت و او را هم با شلیک گلوله به قتل رساند و آتش انتقامی چندین و چندساله ای که در وجودش بود را خاموش کرد. پسر جنایتكار كه همچنان معتقد است «هاشم» فرمان قتل پدرش را صادر كرده می‌گوید: «هاشم می‌دانست سرانجام به دست من كشته می‌شود به همین خاطر هرچه از او می‌خواستم قبول می‌كرد. او همچنین چندین بار من را به خانه خود دعوت کرده بود و دست روی قرآن گذاشته بود که او از قتل پدر من بی خبر بوده است.

چند بار از هاشم پول گرفتم. آخرین بار كه سراغش رفتم و درخواست پول كردم یک هفته مهلت خواست.» او می‌دانست در این یک هفته نقشه قتلش را اجرا نمی‌كنم. اما برای من مهم انتقام بود، نه پول، بنابراین صبح سه‌ شنبه چهاردهم مهر او را مقابل مغازه‌اش كشتم. این در حالی بود كه «هاشم» برای خاموش كردن آتش كینه در وجودم، پیشنهاد داده بود با دخترش ازدواج كنم. كه قبول نكردم!»

وی حتی از نماز خواندنش گفت و ازاینکه چهار سال است لب به مشروبات الکلی نزده و توبه کرده تا بتواند به آرزوی خود مبنی بر انتقام خون پدرش برسد.

تشکیل باند خلافکار توسط مرتضی جوکار

البته جرم های مرتضی فقط این قتل‌ها نیست او یک باند خلافکار را به همراه دوستان و برادرانش تشکیل داده بود که از جمله فعالیت های غیرقانونی آن میتوان به ترانزیت مواد مخدر، سرقت مسلحانه از طلا فروشی، سرقت مسلحانه از منزل و… اشاره کرد.

آن ها پول زیادی از این فعالیت های غیرقانونی ‌شان به دست آورده بودند که با آن خانه و زمین های زیادی در شهرهای مختلف خریدند. در طول سخن گفتن او تمام حاضران در جلسه دادگاه که فقط مدت کمی بود که با او آشنا شده بودند تحت تاثیر فراز و نشیب های زندگی او قرار گرفتند و حتی شاید برای او دل میسوزاندند.

اما جامعه شناسان و تمامی کسانی که در مراجع قضایی کار می کردند معتقد بودند که او مجرم است و باید مجازات شود. جامعه شناسان از قدرت اجتماعی و نفوذ مرتضی متعجب شده بودند. اینکه چطور پسر کوچک یک خانواده فقیر انقدر قدرتمند می شود که کازرون را از تمامی خلافکاران پاکسازی میکند و اطرافیانش را متقاعد میکند که به او در کشتن قاتلان پدرش کمک کنند و یک باند خلافکار تشکیل دهد.

او وقتی از شیوه های قتل خود میگفت میشد فهمید که چقدر باهوش است و شباهتی بین قتل های او و عملیات پلیس ایجاد شد که ابتدا در آن افراد حاشیه مرتضی یعنی دوستان و برادرانش دستگیر شدند سپس خود مرتضی و این نشان دهنده‌ بالا بودن ضریب هوشی مرتضی بود.

بهرام جوکار استاد دانشگاه و جامعه شناس اینطور بیان کرد که مرتضی باهوش و غیر اجتماعی است ما دیدیم که او در طول سخنرانی خود چقدر خونسرد است و در مورد هیچ یک افرادی که به قتل رسانده به جز یک مورد ابراز پشیمانی نکرد و معتقد بود که تمام کسانی که به قتل رسانده انسان های فاسدی بوده اند.

او یک بیمار روانی که کاملا سرحال ایستاده اما بیماری او به طوری نیست که بتواند از جرم هایی که انجام داده فرار کند. او در این جلسه هم خود را قربانی نامید، هم قضاوت کرد و هم نقش مجری را ایفا کرد. او برای راحت کردن وجدانش از مکانیسم مقصر دانستن قربانی استفاده میکند و قربانی ها را عامل اصلی تمام شرارت‌ های خود معرفی میکند.

سرقت مسلحانه قاتل سریالی مرتضی جوکار

و حتی در بحث سرقت مسلحانه و ترانزیت مواد مخدر دلیل کارش را معاشرت با دوستان ناباب قلمداد میکند. جامعه شناسان در این دادگاه اشاره کردند که نباید تاریخچه زندگی این شخص ‌را فراموش کرد، مرتضی محصولی از لایحه‌ درونی اجتماع است. در این دادگاه معلم دوران دبستان مرتضی نیز حاضر بود او گفت: سال هاست که متهم و خانواده‌اش را به خوبی میشناسم.

او و برادرانش در خلاف های زیادی دست داشتند، در این سال های اخیر خیلی از بزرگان محل از جمله هاشم آن ها  را نصیحت میکرد که دست از کارهایشان بردارند اما آن‌ها گمان میکردند با خلاف میتوانند به همه چیز برسند. مرتضی معتقد است که چند سال قبل پدرش به دستور هاشم به قتل رسیده برای همین مرتضی به دنبال انتقام از او بوده است ولی همچین عذری به هیچ عنوان پذیرفته نیست، چون تا کنون جسد پدر مرتضی پیدا نشده و نمیتوان گفت که او واقعا به قتل رسیده یا نه.

اما متاسفانه مادر مرتضی همیشه به طور علنی میگفت: هاشم قاتل شوهرم است و حالا هم برای سرپوش گذاشتن به گناهانش به ما کمک مالی می کند. و همین مسئله بذر کینه و انتقام را در فرزندان این زن کاشت. معلم او افزود که مرتضی با اینکه سر کلاس خیلی پسر مودب و باهوشی بود، اما به مرور زمان که بزرگتر میشد، حس کینه و انتقام در او نیز رشد می کرد و همین عامل باعث شد که پس از ترک تحصیل به شرارت بپردازد و برای رسیدن به هدف‌هایش دست‌ کم ۳۰ خبرچین استخدام کند.

به همین دلیل هم پس از وقوع این جرم و جنایت‌ها، مردم با اینکه می دانستند که مرتضی و برادرانش عامل تمام این خرابکاری‌ها هستند اما به خاطر ترس از عواقب و خطرات بعدی، در این باره هیچ صحبتی نمیکردند و حتی در مراجع قضایی هم حاضر به صحبت نشدند.

در صورت هرگونه مشاوره حقوقی راجع به دعاوی حقوقی و دعاوی کیفری می توانید با وکلای پایه یک دادگستری موسسه حقوقی دادپویان در سریعترین زمان ممکن، مشاوره حقوقی تلفنی یا مشاوره حقوقی حضوری داشته باشید.

ضمن مشورت با وکیل پایه یک دادگستری، سوال حل نشده ای برای شما باقی نمیماند. ضمن اینکه وکلای مجرب و کارکشته دادپویان، با بیش از سیزده سال تجربه حرفه ای در تمام زمینه های حقوقی و کیفری، تمام راهکارهای لازم را به شما ارائه میدهند و اگر نیازی به تنظیم لایحه، تنظیم شکواییه، تنظیم دادخواست یا تنظیم اظهارنامه شد، میتوانند آنرا برای شما تنظیم نمایند و یا در صورت لزوم، میتوانید با اعطای وکالت نامه به ایشان، صفر تا صد پرونده را برای شما انجام دهند.

دادپویان حامی شما عزیزان و بهترین موسسه حقوقی است که با بیش از سیزده سال تجربه فعالیت های حقوقی و با بیش از سی وکیل پایه یک مجرب، به صورت تخصصی مشاوره حقوقی میدهد و وکالت میکند.

به عنوان مثال، چهار وکیل در زمینه دعاوی خانوادگی دارد که صرفا فعالیت و تمرکز خود را در حوزه دعاوی خانوادگی گذاشته اند. پنج وکیل در زمینه دعاوی کیفری دارد که صرفا تمرکز آنها دعاوی کیفری است و به همین منوال دعاوی دیگر.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *